گاه نوشت

اینستاگرامی ها

چهارشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۲:۲۵ ق.ظ

ایا شما وقتی پست می‌گذارید در اینستاگرام چک میکنید ک چ کسانی لایک کردند؟چه کسانی لابک نکردن؟

یا ممکنه اگر بعضی ها لایک نکردن بگید نکنه چرت بود؟

یا بگید اون بعضی ها شاید از سر حسادت لابک نکردن؟

یا اگر چن بار این عمل توسط اون ها انجام شد و دوستتون هم بودن بزنه به سرتان که انفالو کنید ؟

ایا این کار کار روا و به جاییست؟

 

(اگر این گونه هستید سریعا به اتاق خود رجوع کرده و به کار های بدتان فکر کنید )

منم رفتم تو اتاق ب کارای بدم فک کنم🖐🏼

  • دلآشفت. ..

کی بازگشت غرور آفرین ام میشه =)

شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۹:۵۵ ق.ظ

من کلی حرف دارم حتی از همیشه هم بیشتر خیلی خیلی خیلی بیشتر

اما تنبلی نوشتن ام میاد :/

اما از طرفی حیفه ثبت نشه

شت و شت و شتتت

  • دلآشفت. ..

بزرگرترین تجربه ۹۹ ام

يكشنبه, ۱ فروردين ۱۴۰۰، ۰۳:۱۱ ب.ظ

میدونی همیشه رها کردن یه چیزی اولش سخته!

ولی..

بعد یه مدت تبدیل ب تجربه جالبی میشه

ک با خودت میگی کاش زودتر رهاش میکردم!

درسته حسرت میخوریم بابت انتخابات غلط زندگی

ولی

همین تجربه هاس که الانِ ما رو ساخته :)

و اینکه .. همیشه هرچیزی ک فکر میکنیم مطلقا قشنگ نیست! و هرچیزی ک فکر میکنیم بده

و فاصله میگیریم مطلقا بد نیست! نباید احساسی تصمیم بگیریم

عیدمون مبارکمون😎😎😎😎😎🥳

  • دلآشفت. ..

انتخاب واحد اشتباهی!

يكشنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۹، ۰۲:۴۳ ب.ظ

فرض کننن چه قدررر انرژی گذاشته بودم! امیدوارم جدا نتیجه این زحمات کار های دانشجویی ببینم =)

 

چه قدر دلم دیدن فیلم و سریال میخواد دقیقا وسط امتحاناتت

و چقدرررر پشیمونم کاش ترم های پیشم مثل ترم قبل اونقد تلاش میکردممم

اخ چقدر حیف ..

امروزم فهمیدم انتخاب واحد اشتباه کردم

درسی ک پیش نیاز ترم بعده اشتباه‌ها چون گفتن تخصصی نیس برنداشتم و الان جا میمونم😔😔چرا اشتباه کردم اخه :/ اونم وقتی این ترم ۲۴ واحده بودم!

ویسی! پکیج! روانشناسی چیزی میشناسین ممنون میشم معرفی کنید

  • دلآشفت. ..

سالگرد سردار🖤🖤

يكشنبه, ۱۴ دی ۱۳۹۹، ۰۱:۱۴ ق.ظ

بین مخالفا و موافقای اطرافم  دکمه انتشار تسلیت واسه سردار زدم.. و منتظر هرنوع ریکشن بودم😅

راضیم ک برخلاف قبل خودم بودم.

مصباح نمیشناختم جلو مذهبی ترین هام ادای شناخت و تسلیت در نیوردم..

سردار دوست داشتم تسلیت گفتم حتی با وجود کلی از اطراف مخالفم ک میشناختنم میشناختمشون.

راضیم ک خودم بودم :) (قبلا هم تسلیت میگفتم اما انقد قاطع و مصمم نه! میگفتم نکنه  از کسایی ک دوسم دارن طرد بشم! )

امیدوارم اونقدری قوی بشم ک نه فقط تو بحث دفاع از اعتقادات 

ک تو روتین ترین سبک زندگیم به هیچ وجه حرف

نگاه بقیه مهم نباشه برام

امیدوارم  بتونم!

  • دلآشفت. ..

میگذرد کاش خوب!

چهارشنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۹، ۰۹:۵۹ ب.ظ

یعنی قشنگ پرچالش ترین روزا رو گذروندم

 

دوران مسخره کرونایی و بستری شدن :| اونم نه اینک رعایت نکرده باشم، نه!  از ی مهمون ناخونده همزمان من و دخترخاله گرفتیم:(

و شب یلدایی ک چون دخترخاله مامانش نبود کلی غمگین گذشت مثلا رفتم پیشش حالشو خوب کنم  بدتر خاطرات مرور شد 

 

و امتحانی ک فردا هست و قراره بازم مستقل امتحان بدم🥴😶(همینقدددد مثبت! خودمم بدم اومد از مستقل بودن خودم واقعا شاید با این اوضاع ترم های آتی تغییر روند بدمم و ب تقلب گروهی اضافه شم😂)

امیدوارم بخیر بگذره .. خدایی انصاف نیس دیگ ۱۵ نفر با همن! من تنها :/ 

و البته واقعا دلم میخاد عمیققق بخوابم 

از استرسم دستام یخ کرده🤦‍♀️😑😑😑😑

دیگ ایام فاطمیه هم هست.. امیدوارم معنوی هوامو داشته باشن😶

 

#کاش کسی تحبس الدعا نشود :)

  • دلآشفت. ..

آسمان منتظر باش :/

جمعه, ۵ دی ۱۳۹۹، ۰۸:۴۴ ق.ظ

خوبی شب امتحان اینه ک عاقلت میکنه !

یوهو مثلا میشینی رو میز میگی واقعا چ دغدغه هایی داشتم

الان فقط پاسی مهمه! یا فلان معدل!

چرا الکی ذهنمو سر حرف فلان دختر خاله درگیر کردم! چرا فکر میکردم اگ اون جای زندگیم این جور شه آخر دنیاس؟

خلاصه اینک از دنیا جز درس فارغت میکنه.. 

 

دیگ حالی آدم میمونه؟ نه والا

احوالی ب آدم میمونه؟ نه به الله😋

(حالا جدا انقددد حرف دارم نمیدونم از کجا بنویسم فعلا ایشالله تو امتحانا پرونده دغدغه ها بسته شه

بعدش یه خاک هایی بر آسمان میریزیم )

  • دلآشفت. ..

اتمام مسئولیت؟

چهارشنبه, ۱۹ آذر ۱۳۹۹، ۰۹:۰۵ ق.ظ

من واقعا جسارتشو ندارم..

جسارت اینکه برگه تقاضای اتمام مسئولیتم رو بزارم جلوی خودم و مسئول کل و بی خیال همه چی شم

 

میترسم میترسم از اینکه دلم تنگ شه

از اینکه پشیمون شم

ولی روحم خسته اس..

امیدوارم راه باز بشه برام چون دیگ واقعا موندم چه کنم..😅

  • دلآشفت. ..

اواخرِ آبان من

چهارشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۹، ۰۵:۴۳ ب.ظ

رهایی! عجب واژه نابی ..

کلاف ذهنم کم کم داره باز میشه

آدما زندگیم میرن و میان و من؟ دیگ سعی میکنم گذشته نادیده بگیرم

سعی میکنم عاقل شم، خیلی غرق آینده نشم

مسخرسا ولی دلم نمیخواد الانم حتی تموم بشه  همین دورانی ک شده دوران سن جوانی و دانشجویی! 

سنی که اولش دلم میخواست همههه چیو تجربه کنم همه چیزُ:)

از درس و دانشگاه کانون های علمی و حاشیه ای و همه چیووووو حتی عشقو!

الان همشو اندکی تجربه کردم و حسم نه میخوادشون نه نمیخوادشون

ریاضت ، حس عجیب و خالصیه 

این چن وقت میخوام با خودم حملش کنم.. حتی اگ کمرمو بکشونه سخته

گذشتن از خیلی چیزا واسه رسیدن بهش میشه یعنی؟ :))))

درسو میخوام اونقدری ک بفهمم اشتباهه من ممکنه موجب خدشه حال ی آدم شه جدی بگیرم

دل بستن نمیخوام مگ از همه چی مطمئن شم همه چی یعنی همه چی یعنی صاف و خالص بدون شک اگرم نیست بمونه بعد

و کانون علمی و شورا صنفی؟ در اعتدال میخوامشون نه جوری ک منو درگیر خودش کنه

بمونه ب یادگار از روزای اخر ابان ،  مهمترین روزای زندگیم

#کامنت ها حرفاتون چشم میزنیم با هم ی کوچولو درگیرم حل شه میام☺

  • دلآشفت. ..

من کم کم دارم از این منِ جدید میترسم..

و البته میگریزم! دوسش دارم تا حدی ولی شک دارم بهش:/

قبلنا خیلی زیاد مهم بود برام ک ب بقیه بفهمونم چقد مهمن واسم

و چقدررر دوس داشتم ویژگی های + تو ذهنشون ازم داشته باشن،

ولی تازگی ها خیلی این جوری نیستم ن اینکه کلا مهم نباشه

اما اولویتم نیس! 

دلم میخواد قفسه اتاقم پر کتابای رنگی و گوگولی شه ک غرق شم توشون

دلم میخواد تنها زندگی کردنُ یاد بگیرم

دلم میخواد خودم با خودم حالم خوب بشه و از برون گرایی بشم ی آدم کامل درون گرا ک تنهاییشو با هیچی عوض نمیکنه!

ولی من همیشه اجتماع ب تنهایی ترجیح میدم و این برا من فاجعس..

مانع پیشرفته این برون گرایی بیش از حد من.. اینک سرشار از انرژی ام و دوس دارم انرژیمو تخلیه کنم بیرون رو ب همه 

شلوغ بودنِ دورم همیشه اولویت زندگیم بوده.. و چقد تلخ!

پ.ن: تبدیل برون گراییم ب درون گراییم برا اجتماعِ، دوستام، اشناهای اطرافم و..

وگرنه منظورم از تنهایی نبودِ خانواده نیس:) اونا فرق دارن..

  • دلآشفت. ..