گاه نوشت

آخرین مطالب

۴ مطلب در شهریور ۱۳۹۹ ثبت شده است

جای پای وبلاگ نویسان..

شنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۹، ۰۵:۴۷ ب.ظ

خب دعوت شدم به چالش ی سری سوالات راجع ب وبلاگ نویسیم:دی

_چه شد به دنیای وبلاگ نویسی اومدی؟

راستش فک کنم سوم راهنمایی بودم.. از طریق یکی از اشناها به واسطه پروژه ای که نشسته بود گوشه و با کامیپیوترش انجام میداد اشنا شدم=)

و من؟ کاملا بی تجربه و خاااام یه وبلاگ زدم اسمشم گذاشتم کلبه ارامش😂 مطالب تماما کپی شده و صد البته روانشناسی و..  بود. کمی ک پیش رفت، ب واسطه دوستای دبیرستانیم وبلاگ خاطرات راه انداختیم و.. در اخر رسیدم ب بیان :/

 

_هدف از نوشتن وبلاگ؟

نوشتن حس میکنم بخشی از وجود منه! هم حس خوب میده هم اینکه این نوشتن به چگونگی فن بیان هم به نظرم کمک میکنه اما در کل در دنیای وبلاگ نویسی ثبت خاطره ها و گاهی هم مشورت در مواردی هدفه

 

_وبلاگ ایده آل؟

راستش نمیدونم، چون هیچ وقت ب صورت فنی به وبلاگ نگاه نکردم واسه خودم بشخصه وبلاگایی ک قلم روون شاید خاطره نویس یا خودمونی دارن اما دید رو نسبت ب زندگی عوض میکنن خیلی جالبن!😍 یا وبلاگ هایی ک نویسندش قلم خفنی داره=)

 

_نظر در مورد وبلاگ نویسای بیان؟

خوبن ب نظرم، بدی ندیدم از هیچ کدومشون💛

 

_ویژگی ک ی بلاگر داره و تو دوس داشته باشی داشته باشی؟

راستششش نمیدونم اما اگر هر بلاگری هس ک ادم بی خیال و منطقی هست 

صدالبته غبطه میخورم بهش و دمش گرم😎🙌

ی چیز وبلاگ نویسی جالبه برام:))) اونا ک فیک نیستن! و تو هرسال رشدشونو میبینی خیلی فوق العادس.. اینک میبینی رویداد های تازه واسشون پیش میاد گرچه من خیلی با بلاگر ها صمیمی نیستم ولی همین ک شاهد رویداد های تازه هستیم کنارشون جالبه🤗

 

چالش توسط آقای امیر.. (بلد نیستم ادرسشونو لینک کنم)

دعوت میکنم از هرکسی ک این پست رو میبینه..تمام کسایی که دنبال کننده هستند ☺ [ حتی شما دوست عزیز ک ب خودت نمیگیری:دی ]

  • دلآشفت. ..

مقبولیت به چه قیمت؟

سه شنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۹، ۰۱:۲۳ ب.ظ

از اینکه بخوام وارد ی خط قرمزی هایی بشم که ب من و امثال من ربطی نداره گریز داشتم.. اما با این ویژگی تازگی دارم میجنگم،  جسارت گفتنِ نظرت هرچند غالب جمع مخالف باشن اگ حرفت براساس منطقت هست اصلا بی معنی نیست

حقیقتا کی جز خود آدم تو سخت ترین شرایط خواهد موند؟!

و کی اصلا خبر داره تا چند سال دیگه زنده هست؟ مقبول اجتماع بودن تا چ حد درسته اصلا ؟ 

اصلا گریزی بزنیم به بهانه شایعه ای برای محمدرضا فروتن!

جناب x منزوی میشه چون ترنسه! :) چون یکمی متفاوتِ  با ادمای عادی تر،

وقتی واژه ترنس به چشم میخوره تعداد فالورا...سین کردنای پست های مختلف اینستا بیشتر و بیشتر و بیشتر میشه.

ادما واسه حفظ موقعیتشون مسکوت میشن.. طرف اگ ترنسه اولش از انکار بهره میگیره،،، آدما میخوان دلسوز شن ، ک همدمش باشن مثلا؟! چرا چون ویژگی خدا دادی داره ک مقبول اجتماع نیست؟! 

 ما ادما واسه ادمای اشتباه جون  میدیم تا مقبول شیم

تا اجتماع بگه  به به :)))))))

تا وقتی میپرسن فلانی چطور ادمیه همه کف بزنن واسمون..نه جونم! این جور نمیشه.. باید تو خاطر باشه هرچقد بری تو اوج علاوه بر محبوبیت

ادمای دو روی اطرافت بیشتر و بیشتر میشه.. ادمایی ک ظاهرا واسه خوشبختیت خوشحالن اما اگ بخوری زمین عمیقا میخندن..

منفی بافی نمیکنم، چیزیِ ک هست هرچند تو مهربون باشی و حتی متواضع.

میدونی رفیق ی بار راست و حسینی بشین ببین ته مقبول بودن چی هس؟

وقتایی ک کنجِ اتاقتی با حال بد کی محکم بغلت میگیره تا اروم شی؟

اون مهمترین ادم زندگیته و اولویت.. بیین اجتماع،  اون لحظه ها کجاس؟ اون موقع میفهمی راه اصلی زندگیت چیه ..

#دارم تلاش میکنم ب این رویداد برسم ..

  • دلآشفت. ..

عنوان بعدا گذاشته شه فعلا ..

شنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۹، ۰۳:۱۸ ق.ظ

سهم ی سال از زندگیم، سرنوشتش نزدیکه.. ی سال از عمر پیش روم.

اگ ب هردلیل نشه.. 

شاید من..

 

من ب کم بودن خودم یقین دارم اما ب نگاه ویژه اون بالایی هم شاید امید..

امیدوارم نگاه ویژه کنه و تبدیل ب خاطره شه نه اندوه مجدد..

 

#بنویسیم سبک شیم فقط! :)

# میگم ب زودی همه چیو.. فقط امیدوارم بشه، خستم بعد این حجم از شرایط سخت  ک فقط خودم میدونم و خالق.. همین..

 

حسم شبیه کنکوری شده ک منتظر نتیجشه..اما اگ نتیجه کنکور ی چیز شخصیه و قابل جبران و مختص درس

این اما ی چیزی فرای همه چی .. کاش برسه لحظه وصال 

چ مال ی کنکوری.. چ ی عاشق.. چ ی درمان .. و چ یه چیزی فارغ همه این چیزا مشابه

شرایط من.. من💛

چشمام سوزش پیدا کرده از فرط کلافگی  شدید ، بخوابم فقط تا فردا..

امید دارم ب دعاهاتون🙁💛 

ب وقت شب بیداری این وقت ..

ب وقت روزی ک داره هی نزدیک و نزدیک تر میشه ب من

پ.ن: غرغرو هم خودتونید : )))))))) 

  • موافقین ۳ مخالفین ۰
  • ۱۵ شهریور ۹۹ ، ۰۳:۱۸
  • دلآشفت. ..

و به امید روزی ک بنویسم تمام شد

دوشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۹، ۰۶:۲۱ ب.ظ

معتقدم جذابیت روز آدما ب طرز نگاهشون بر میگرده..

شاید مسخره باشه اما منطقم میگ الانی ک غرق استرسم

الانی که له له میزنم که اون اتفاق سهم من شه

بیشتر حس میکنم زندم..

دارم له میشما! ولی حس میکنم همین رنجشا داره نگاهمو عوض میکنه ب دور و بر..

الانی ک هی دارم نزدیک میشم و شک و تردیدای وجودیم بیشتر میشه

هی اینکه میگن نمیشه و تصمیم دارم بجنگم..همه اینا منو میکشن اما مجدد زنده میکنن..

راستش فکر میکردم همیشه ی اعتماد ب نفسی دارم ک کسی جلودارم نیس

اما الان ک ب مسیر نگاه میکنم میگم نکنه ک ن؟

نکنه نشه؟ نکنه همه چیو از دست بدم؟

میدونین میگن ایمان و تردید همسایه هم اند..

و من دقیقا همین حالو دارم

همین حد از ی تار مو هم باریک تر شده یقین من..

  • دلآشفت. ..