گاه نوشت

ما را از دست منتظرانت خلاص کن😊

سه شنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۷:۴۱ ق.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۲۱ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۷:۴۱
  • دلآشفت. ..

حرف های صحرا! (رمز داده میشه)

يكشنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۱۱:۲۲ ب.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۱۹ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۳:۲۲
  • دلآشفت. ..

یکم سیاسی

شنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۱۱:۵۰ ب.ظ

ایا بعضی مردم قلبا واقعا نمیخوان رای بدن؟ یا دیگ رویی نمونده ک رای بدن؟

این"  رو " بحث خجالت نیست.

بحث ۴ سال پیشه، ادمایی ک هشتگ میزدن تا ۱۴۰۰ فقط با ..

و پشت بند امثال مثلا رئیسی یا .. حرف میزدن

 غرور و عزت نفسشون کم شده؟

از اینکه مطمئن انتخابشون جار زدن و اصول گرا ها رو به سخره میگیرفتن پشیمونن🤔

باید دید ک طرفدارن رئیسی رای میدن امسال یا نه؟ اگ اونا رای بدن و اصلاح طلب ها رای ندن ینی این بحث بحث دلی رای ندادن نیست

بحث اینه اصلاح طلب ها روشون نمیشه که بیان وگرنه چندان هم از روند انتخاباتی و کشور ناراضی نیستن

 

  • دلآشفت. ..

رو درواسی

پنجشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۱۲:۵۸ ب.ظ

دیروز یه جلسه بازار یابی بود قراره فکرام بکنم و جواب بدم بهشون

گویا مسئولش از فرم صحبت من و اکتیو بودنم و کنجکاوی ام خوشش اومد😁😁

حالا دارم فک میکنم ب پیشنهادشون اره بگم یا نه؟

یکی از دوستام منو معرفی کرده بود، دوست ندارم جلو اونا شرمنده بشم خیلی با محبت حرف میزنه، امیدوارم اگ گفتم نه ناراحت نشه ازم..

چون بالاخره زحمت تشکیل یه جلسه کشیده :(

  • دلآشفت. ..

ارزش!

پنجشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۱۲:۵۰ ب.ظ

اول از همه مال خودت ارزش قائل شو❤

 

  • دلآشفت. ..

چرخ دنیا

سه شنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۱۱:۵۰ ق.ظ

این روزا یقین پیدا کردم که

 دنیا واقعا دار مکافات هست چن سال پیش ی نفر مراسم یه اشنا خراب کرد و آبروش برد!

و امسال یه نفر دیگ مراسم خودش خراب کرد و آبروش رفت...

دنیا خیلی دار مکافات.. دیر و زود داره ولی سوخت و ساز نه..

  • دلآشفت. ..

خجل نشدن

دوشنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۱۰:۲۰ ق.ظ

نمیدونم چه حکمتی هست که با یه متر زبون جلو بعضیا ب شدت خجالتی میشم و صدام از ته ته چاه میاد

چرا انقد خجالت؟ که حتی دستم یخ میکنه؟ :/

پ.ن:  اگ خیلی شدید باشه، یکم دستمم میلرزه😂

هرچه قدر با طرف رودرواسی ام بیشتر باشه، واکنش‌هامم بیشتر..

 

  • دلآشفت. ..

دل دنیا خون کردی..

يكشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۱۰:۲۶ ق.ظ

تمام این روزها دارم به مادر یکی از پسر های فامیل که با کلی آرزو تازه رفته بود دانشگاه و فوت کرد فکر میکنم

که مادرش چ رنجی تحمل میکنه یعنی؟

تنها بچش بود.. چه قدر دلم عمیق گرفته از حالش..

 خبلیم بچه مظلوم و اروم و درس خون بود😔😭

  • موافقین ۲ مخالفین ۰
  • ۱۲ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۰:۲۶
  • دلآشفت. ..

برنامه انتخاباتی دانشگاه!

شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۳:۱۳ ق.ظ

دارم فک میکنم دانشگاه ما فوقققق العاده است اونقدر نگاه خفن به انتخابات داره ک حد نداره

قشنگ دید بازی ب شخصه ب خودم داده !😏

😑😑😑

چرا انقدر بی اهمیت هستن اخه؟ :|

یه برنامه درست حسابی نداشتن، یه چالش خوب

مسئولین دانشگاه فقط اومدن شکمشون سیر کنن😶

نه از لحاظ آموزشی نه اخلاقی نه اجتماعی نه سیاسی نه فرهنگی نه عرفانی

واقعا هیچی نیستن هیچیییییبیی

کل کار توقع دارن دانشجو انجام بده ، خودشون؟  "بخور و بخواب"

خدایا خودت ظهور کن=)

  • دلآشفت. ..

بریم قدیما 1

پنجشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۸:۰۳ ق.ظ

خب ی چیزیو بگمم .. من قراره خودسانسوری تو این وبلاگ نداشته باشم

بنابراین ممکنه بعضی پستا براتون خوشایند نباشه.. ولی من ترجیح میدم خود خودمو بنویسم حتی اگ لوس طورانه باشه  گفتم بگم ک دوست نداشتید دنبال نکنید و خلاصه راحت باشید..😄

خب بریم یکم قدیما !

چند سال پیش بود،

تا سن حدود نوجوانی همه حرفام ب مامانم تعریف میکردم. از اینا که اگ نگم خوابم نمیبره!

و واقعا وقتی حرفای دلم نمیگفتم از عذاب وجدان شبا خوابم نمیبرد ، اما از یه جایی ب بعد حس کردم که نکنه گفتن حرفام ب مامانم اونو نگران کنه، ناراحت کنه..

دیگ نگفتم، همش ریختم تو خودم..

شاید بتونم بگم بهترین دوست کل عمر زندگیم دوست ابتدایی ام بود، که بدون هم حتی آب نمیخوردیم، دوران فوق العاده شیرینی با هم داشتیم اما بعد تغییر مدرسه ام دیگ هیج وقت ندیدمش..

تو دوران مدرسه نگاه معلم ها بهم یه دختر فوق العاده پر حرف و مودب بود.

ی بار اما یه دعوای شدید سنگین با دختری کردم که زد دک و دهنم پر خون کرد😐 و کبود شد😂

(ابتدایی بودم! یقینا وحشی بود).

این اولین و آخرین دعوای من بود (من ابتدایی قوق العاده کوچولو موچولو بودم)

یکم بزرگتر ک شدیم، وارد راهنمایی شدم.. دنیای راهنمایی متفاوت، مزه رقابت درسی تو اون دوران اومد زیر دهنم.

و با دختری صمیمی شدم که دروغ نیست اگ بگم دلم تنگشه و از اونم بی خبرم!

تو فاز دوستیمون یه دختر دیگ وارد شد و باعث شد صمیمیت کمتر بشه (من تو دوستی فوق العاده کمال گرام ، اخلاقم از بچگی این بود ک واسه رفیق هر کاری میکردم ولی توقع رفتار بد یا نادیده گرفتن ازش نداشتم و این هنوزم باورم که یکی از مشکلات اساسی منه!)

الان ک فکر میکنم این قضیه از ریشه نوجوانی تو وجودم بوده و منو اذیت میکرده تا الان ک بزرگ شدم!

هنوزم نمیدونم حد و حدود دوستی باید چقد باشه؟ مثل یه سوال بی جواب گوشه ذهنمه.

دوران نوجوانی دوران عجیبی بود، صورت باد کرده و جوش و دماغ گوشتی😅

اینا فوق العاده رو اعصابم بود.

تصاویری ک از بعضی دخترای  فامیل تو ذهنیت‌م هس دخترایی ک محجبه بودن در حد هد و .. چادری هم داشتیم اما خب اونا ک ذهنمه محجبه طور بودن نه چادری.

الان ماشالله....به نسبت دافی شدن😁بگذریم😅

من برخلاف نوجوانان اطرافم اصلا ب تیپ سخت نمیگرفتم لباسام ضایع نبود و معمولی بوداما اهل شیک و ست و .. نبودم (الانم واقعا راضی ام از یه سنی به بعد توجه به اینکه این با این ست باشه خوبه، دوران راهنمایی باید فقط بچگیبیی کرد)

ادامه دارد..

  • دلآشفت. ..