گاه نوشت

آخرین مطالب

۵ مطلب در آبان ۱۳۹۸ ثبت شده است

گره افتاده ب کار

جمعه, ۲۴ آبان ۱۳۹۸، ۰۳:۲۲ ب.ظ

نمیدونم چرا معرفت زیادی پای هر آدمی میزارم..

چرا آنقدر احساساتی ام؟ 

من همیشه از محبت بیش از حد ضربه خوردم

اصلا فاز تعریف و اینا نیست

و اغراق هم نمیکنم ؛

تو تک تک لحظه های افتضاح بقیه پیششون بودم 

ولی خیلی وقتا تنها موندم..

هربار تصمیم میگیرم تو خوشیای بقیه باشم کنارشون ولی هربار اشتباه میکنم.

چرا بزرگ نمیشم من؟

امروز دو ساعت تو یه صفحه از کتاب قفل بودم و این یعنی شاید خ ر ی ت

پ.ن: خودم بدم میاد از اینکه اینجا غر بزنم:(

این هفته به افتضاح ترین حالت ممکن درس خوندم

نمیتونم برم سمت درس و خستم از این وضعیت..

هیچ راه کاری هم واقعا به ذهنم نمیرسه و خیلی چیزا داره تلنبار میشه رو هم.

با این اوصاف فک کنم دیگ الفی بای بای 

و نیفتم هم قبوله:(

  • ۲۴ آبان ۹۸ ، ۱۵:۲۲
  • دلآشفت. ..

قهوه ات یخ کرد

جمعه, ۱۷ آبان ۱۳۹۸، ۰۸:۵۶ ب.ظ

بی خیال فرضیات..

اینجایی که ایستادی راضی ازش؟

نه..

پس بی خیال فرضیات

چیزی رو بخواه و برو و بپذیر که حالتو خوب کنه..

# پارسال یا امسال؟

#زندگی کوتاه شاید ب اندازه سرد شدن یه قهوه ترک تلخ..

  • دلآشفت. ..

احتمالا موقت فقط واسه خالی شدن..

شنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۸، ۱۲:۳۳ ق.ظ

مچاله ام تو وجود خودم..

نمیدونم چیکار کنم

نمیدونم چطور جلوی دلمو بگیرم..

من چرا عاقل نمیشم.. 

هیچ چی به ذهنم نمیرسه قفل قفلم..

  • ۱۱ آبان ۹۸ ، ۰۰:۳۳
  • دلآشفت. ..

مثلا در پی حقیقت شماره1 (اعتقاد به معجزه ی تو)

سه شنبه, ۷ آبان ۱۳۹۸، ۰۳:۳۲ ب.ظ

اون شب  که اومدم گفتن نیست کسی که جوابتو بده..

یکم با یه نفر که  فکر میکردم میتونم جوابمو بده حرف زدم کمی آروم شدم.. اما هنوز دوز دغدغه بندی ام بالا بود..

امروز وقتی گفتن یکی هست دلو زدم به دریا و رفتم پیِ پاسخ..

مهربون حرف میزد..حتی صوت بلند اتاق بیرون مانع از این نشد که گوش ندم به حرفاش..گاهی نجوا میکرد ولی بازم خوب بود..

بهم گف اگه همین الان بری بیرون اتاق و برگردی و ببینی تو اتاق یه سینی پر پیراشکی:دی  رو میزه چی به ذهنت میرسه؟!

گفتم خوب میگم از کجا اومده؟ 

گف پس دنبالِ علتشی! و میدونی یوهویی اینجا خلق نشده.. جهان به این عظمت ؛ این ستاره هایی که هی تولید میشن.. تنوع این همه نوع میوه تو اطراف.. کهکشان..خود خود بدنت.. اینا میشه یوهویی خلق شده باشه؟

گف بهم بگو حتی اگ ابتدای جهان از یه ذره متلاشی شده بوده باشه..

خوب اون ذره از کجا اومده؟؟ حتی اگه کل دنیا از انرژی باشه خوب مگ خود دانشمندا نگفتن انرزی خود ب خود به وجود نمی اد و خود به خودم از بین نمیره! پس بهم بگو این انرژی از کجا بوجود اومده؟؟؟ خالقش کیه!

گف خیلی از دانشمندای درست و حسابی هم به خدا اعتقاد داشتند..

مثلا ادیسون..نیوتن.. بوعلی سینا

میگف یکی از همون دانشمندای بی خدا؛ سر برنامه زنده وقتی ی چیزی یادش نمیاد ناخوداگاه میگه گاد! کمکم کن!

میگف ذره ذره برو جلو..

گف خوبه دنبال حقیقت میری و حواستو جم کن..

میگف الان همون ادم سابق باش نماز و ول نکن.. 

گفت در مورد ادم بودن هم بگم که ممکنه الان ضربه بخوری در مقابل کار خوبی که پخش میکنی سمت یه نفر!

و اون یه نفر.. در مقابل کارت بدی کنه ؛ این مهم نیست..

مهم اینه این وسط تو رشد میکنی..

صبور تر میشی.. 

میگف یه شاخه گل که فقط تو شرایط راحت رشد میکنه اگر سختی بهش برسه خشکی برسه از بین میره 

ولی گلی که نیاز به کسی نداره و تو هرشرایطی تنهایی.. بی آب دوام میاره!

ارزشش بالاتره..

پ.ن: باید رو حرفاش فکر کنم.. باید..

پ.ن2: راسی کسی کتابای مکارم شیرازی رو خونده؟؟😶😶 خانمه کتاباشو معرفی کرد بهم نمیدونم خوبه یا نه

پ.ن3: ادامه داره این مدل پست اگر دوست داشته باشید..

این خانم رو دیگ نمیبینم اما احتمالا راهنما گر های دیگه هم باشن تو این عالم..

  • دلآشفت. ..

عرفان یا توجیه؟!

پنجشنبه, ۲ آبان ۱۳۹۸، ۱۲:۰۴ ق.ظ

نوشته بود میتونی سر ریز بشی ب سمت عرفان و الهی و.. 

و میتونی آنقدر غرقش بشی و توجیه کنی اشتباهاتش رو و در اخر حسرت بخوری..

و انتخاب من؟

سکوت ..

حرف زدن شیرینه اما اونی ک نهایت میدی تحویل طبیعت اطرافت مهمه و من نمیدونم تهش چ خواهد شد..

#ش یا شایدم #آدم جدید از نوع شهر دلبر

  • دلآشفت. ..