گاه نوشت

آخرین مطالب

۶ مطلب در مهر ۱۳۹۸ ثبت شده است

تو کم نباش فقط! باقیش با من..

پنجشنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۸، ۰۲:۳۵ ب.ظ

انجام کارهای اداری و واریز فلان مبلغ به وجه فلان تا حدی جذاب بود برام و البته اندکی خسته کننده شاید..

اما خب راضیم از خودم

تفاوتِ اخلاقی الانم با ترم یک رو دوست دارم..

و اگه الان شاید ترم یک بودم الکی خودمو اذیت نمیکردم..

حقیقت ترم یک با همه شیرینی تجربه و لمس دنیای جدید سخت گذشت..

واسه منی ک قرار بود بشه تقطه عروجم حتی نزولم شد:|

گذشت و شد تجربه..

حقیقتا من و همه هم کلاسیام چن سال دیگ تموم میشیم از کنار هم و این یعنی زیادم حرص و جوش نخوری سر فلان رفتار هم کلاسی قطعا عقلانی تر..

الان فازم مدلی شده ک سعی میکنم خیلی خیلی صمیمی هم نشم با هم کلاسیام

باید بپذیرم ک این تفاوت رفتاریشون بخاطر جنس مخالف هست و احتمالا خواهد بود!( این فقط مربوط ب مساله #شیرین نیست و کلا همچین جوی هس:/ )

پس باید کنار بیام و تمام خودمو تو دوستی نریزم ب پاشون..

بی خیال تر شم نسبت به همهههه چی

و البته درسسس

و پیروزی تو یه بحرانِ سخت درسی شاید..

پ.ن: پروژه دلبر در چ حالی؟ مرسی ک دبیر اسبق و اعضا حمایت کردن از من مرسی..  #رشد داشتی #مجله

پ.ن2: خیلی دوس دارم الف شم این ترم:( ولی فقط دوس دارم انگار:/ جم کن بابا یه حرکت بزن..

پ.ن3:  فلسفه وجودی خدا..اگه کسی دونست برام بگه خیلی واجبه💛

اگ میشه علمی یا فلسفی بیانش کنید

  • دلآشفت. ..

نامه ای ب گذشته

پنجشنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۸، ۱۲:۲۹ ق.ظ

سلام من!

الان که داری اینو میخونی داری دوران ابتداییتو میگذرونی!

یه دختر شیطون ریزه میزه ای:دی

و البته پر حرف.. 

اگه حرفی تو دلت میموند و ب مامانت قبل خواب نمیگفتی خوابت زهر میشد زهر! 

رفتی راهنمایی..تو اون دوران برنده فلان مسابقه شدی و الان؟

باید بگم دوباره رفتی تو مسیر همون مسابقه منتها با نوع مدل دیگ و اون شده یکی از تنها دلخوشیات تو شهر غریب شاید..

دوران راهنمایی مسیرتو خارج از المپیاد کردی..

و دلخوری دبیر و.. 

نمیدونم کی بود کی شد ک دیگ نگفتی حرفاتو به مامانیت؛،جم کردی تو دلت 

و ی دفعه تو اوایل سوم دبیرستان ریختی بیرون و.. 

وای برتو.. ک یادآوریش تلخه برام تلخ..

از دبیرستان درس بیشتر یادمه + هوس های نوجوانی:|(هرروز دلبسته یکی شدن:/) + دغدغم راجب دین..

و الان؟ درس هست.. ولی هوس نه(:

دغدغه دینیمم خیلیی وحشتناک زیاد شده! طوریک گاها میترسم از خودم و این دغدغه هام..حتی میترسم ک بنویسم ازشون تو وبلاگ میترسم:)))

من جان!

سعی کن لذت ببری از اون موقعت..

کمتر سمت بازی کامپیتر برو..کمتر برو سمت سایت 98ای ها و هم میهن:/

چشمات ارزشوون خیلی خیلی بیشتر بود

من جان

سعی کن کلاس موسیقی بری+ زبان

بازم درگیر ارایش زیاد نشو و همین طورکی سادگیتو عشق است:دی

بیشتر کمک حال مادرت باش و مرتب تر نگهدار اتاقتو:|

(الان واقعا مرتب ترم:/ )

وارد دانشگا ک شدی تمامت مثل الان باشه اما..

ساده نباش.. ساده دل نده و خیلی درس بخون

پ.ن: مرسی از دعوت 

ببخشید با تاخیر نوشته شد(:

  • دلآشفت. ..
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۱۱ مهر ۹۸ ، ۱۷:۱۶
  • دلآشفت. ..

شاید درد و دل..

دوشنبه, ۸ مهر ۱۳۹۸، ۰۳:۳۰ ب.ظ

به شدت احساس تنهایی میکنم.

امروز  کل مسیر دانشگاه ب خوابگاه زدم زیر گریه..

کل ترم قبل برام مرور شد و گریه ی من بیشتر..

من خیلی حماقت دارم میکنم و کردم خیلی!

سعی میکردم پرت نشم تو دل حاشیه ها اما..

نمیدونم چی شد؟

که خیلی راحت باختم

تو همه چی!

درس..دل!.. عقل!

امروز بخاطر همه چی گریه کردم و خودمو چلوندم تو آغوش خودم..

آررره من این روزا فقط خودمم وخودم

به سرم زد که بگذرم از این شهر

و برم ی جای دیگه..

اره من ی دیووونه مجنونم

ک دلخوره از همه چی و همه کس

جواب محبت؛ دوستی؛ اعتمادش میشه سنگ بودن

من حسابی خستم..

#از جنس سنگ شم..مثل خودش! خودشون..

  • دلآشفت. ..

این بار بخوانید بی عنوان گونه

جمعه, ۵ مهر ۱۳۹۸، ۱۲:۰۱ ب.ظ

یادتونه گفتم میخوام ریسک کنم؟!

بی خیال شدم بخاطر احترام ب مسولِ مخالفِ مربوطه..

میتونسم با پارتی تپل درستش کنم اما نخواستم..

خودم نخواستم.. 

و نمیدونم تا چ حد درست یا غلط بود اما حس الانم بی خیالیه و فارغ بودنه..

این ترمم ترم راحتی نیست واقعنی نیاز به تلاش و تلاش دارد..

و باید شروع کنم.

...

من حقیقت فارغ از دین و چیزای دیگ ک بولد کردن واسمون ؛خوشم نمیومد از فلان پسرک!

دوری میکردم ازش و تو جلسه وقتی میدیدم دخترا رو همون اول به اسم کوچیک صدا میزنه و کنارشون میشینه با خودم عهد کردم اگ حتی ی بار اسم کوچیک من با پیشوند یا پسوند بیاد ورد زبونش دیگ نرم جلسات:/

و این اتفاق هیچ وقت نیفتاد و الان؟ امروز؟ فهمیدم ی آدم پست و پر ادعاس!

وبدش نمیاد تجربه ی زیاد با دختر ها رو..

و این تنها دلیلش روی زیادی ک میبینم دخترا میدن بهش..

تعریف های زیاد الکی از کاراش و اینا.

حالا خوبیش اینه امسال از جلسه میره و به قولی جوون بابا:دی

.....

روایت داریم درود بر زبانی ک غلطانه باز شود!:|

و گند زده گانیم

روایت شیرین رو با ی اشتباه محض به یکی از ترم بالایی ها گفتم و وای بر من🙁

  • دلآشفت. ..

رک بگم جو همینه!

دوشنبه, ۱ مهر ۱۳۹۸، ۰۴:۳۰ ب.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۰۱ مهر ۹۸ ، ۱۶:۳۰
  • دلآشفت. ..