شک
در حالی که تو دلم ولوله اس واسه نتایج :)
اما صبر و حوصله ام حفظ کردم.. اما دروغ چرا؟ من از اونجا و همه خاطراتش دل کندم..
وجب ب وجب اونجا حس های بد میده بهم..
خاطراتی که دوس ندارم نه تکرار شه و نه حتی مرور بشه برام اما بازم دروغ چرا از این راه جدیدم میترسم .
از اینکه برم پشیمون شم.. از اینکه اینجا اتفاق های خوب منتظرم باشه اما من عجله واسه رفتن کرده باشم
وااااقعا نمیدونم.
هربار که تو سایت ول میخورم تا درس بخونم میگم ک چی؟ نکنه رفتنی شم !
اما ته دلم میگ نمیشم.. اما خب من دلم میخواد بشه، خاله دوست داره بشه، آبجی دوست داره اما نظر مامان بابا دقیق نمیدونم اونام مثل من دو به شک شدن.
تازگی ها دلم میخواد از شر عینک خلاص شم البته ک ابجی معتقده با عینک بهترم ولی خودم با قیافه بدون عینکم بیشتر حال میکنم :)))))
بلکه دکتر رضایت ب لنز بده لاقل..
حسم میگ پاشم ی حالی ب خودم و بابابزرگ بدم غذا درست کنم اما اون یکی حس میگ بکپ سر جات :|
میگذره این روزا اما عمر منم میگذره خب !
- ۰۰/۰۶/۲۲
عه جواب کنکورا اومده