فلسفه خشم
بعضی اوقات بعضی بحث های پدر و مادری یا بعضی زوج ها ک میبینم میگم چ لوس!
چ با خشم!
نمیدونم بعد ها خودم اگ تو بطن بحث ها باشم میتونم همین قدر منطقی ب قضایا نگاه کنم یا نه؟
نمیتونم فلسفه های خشم در قالب فریاد رو بفهمم
مگ آدمی که کنارمون هست چقد فاصله داره ک فریاد بزنیم؟ مگر خشم حل کننده مسائله؟ مگ حرف زدن اروم و با حوصله نمیتونه مفهوم برسونه؟
اصلا واژه تهدید به چه معناست؟
مگر انسان ها برای هم اند و اسیر و خان هستن ک هم رو تهدید میکنند؟
چرا ادم ها باید از ترس هم کاری نکنن؟
چقد دلم از خشم این دنیا گرفته! ولی کاری هم بر نمیاد
گاهی ب مهاجرت فک میکنم.. من عاشق ایرانم با همه سختی هاش ولی از اطراف کلافه ام.
بی حوصلگی، نفرت، حسادت، خشم بدجور تو جامعه فعلی ریشه دوانده
و خوشبحال اونا ک اطرافشون همه ادم ها آرومن، چون حتی وجود یک فرد سمی همه رو تحت شعاع خودش قرار میده.
خدا دل، اخلاق و روح همه رو آروم کنه.. بازم شکر..❤
- ۰۰/۰۶/۰۴
خشم، بیشتر طبیعی تا فلسفی