احتمالا وقتی این پست منتشر شه من انلاین نیستم:|
من کم کم دارم از این منِ جدید میترسم..
و البته میگریزم! دوسش دارم تا حدی ولی شک دارم بهش:/
قبلنا خیلی زیاد مهم بود برام ک ب بقیه بفهمونم چقد مهمن واسم
و چقدررر دوس داشتم ویژگی های + تو ذهنشون ازم داشته باشن،
ولی تازگی ها خیلی این جوری نیستم ن اینکه کلا مهم نباشه
اما اولویتم نیس!
دلم میخواد قفسه اتاقم پر کتابای رنگی و گوگولی شه ک غرق شم توشون
دلم میخواد تنها زندگی کردنُ یاد بگیرم
دلم میخواد خودم با خودم حالم خوب بشه و از برون گرایی بشم ی آدم کامل درون گرا ک تنهاییشو با هیچی عوض نمیکنه!
ولی من همیشه اجتماع ب تنهایی ترجیح میدم و این برا من فاجعس..
مانع پیشرفته این برون گرایی بیش از حد من.. اینک سرشار از انرژی ام و دوس دارم انرژیمو تخلیه کنم بیرون رو ب همه
شلوغ بودنِ دورم همیشه اولویت زندگیم بوده.. و چقد تلخ!
پ.ن: تبدیل برون گراییم ب درون گراییم برا اجتماعِ، دوستام، اشناهای اطرافم و..
وگرنه منظورم از تنهایی نبودِ خانواده نیس:) اونا فرق دارن..
- ۹۹/۰۸/۰۵
چقدر از زبون من بود این پست...