غرنامه 1
حقیقتا اگ بگم دلم تنگ دانشگاه نیست چ صفتی نسبت میدین بهم؟:دی
راستش من ک کم کم دارم عادت میکنم به این شرایط!
این ترم نتونسم علم زیادی بگیرم چون اصلا موقعیت و مدل و.. درس و دانشگاه مشخص نبود..
ولی الان دستم اومده ک چیکار باید کنم.
از شرایط کرونا راضی نیسم، اما از اینک میتونم تو کنجِ اتاقم عزلت گزینم:دی
چندان هم بد نیست (:
قطعا تو خونه خود آدمم مشکلاتی هست، هیچ کس تو دنیا بدون مشکل نیست
حتی اونی ک تو ظاهر زندگی آروم و ایده آلی داره شاید درونش ی چیزی آزارش میده و هیچ چیز مثل آزار روحی زجر آور نیست.
اما بازم این رو فعلا به محیط دانشگاهی ترجیح میدم
البته ک جوِ دانشگاه هرکس متفاوته اما من الان واسه پیدا کردن خودم، مسیرم راضی ام ک چن وقتی از جو دانشگاه دور باشم.
امشب مهمونی دعوت بودیم، حالا کجا؟! هیچی! همون جایی ک جناب اوشون هم تشریف میارن :/ [ عشق مضحک دوران 15سالگی😂 ک البته در غالب ی حس بود ارتباط خاصی نبود😁 ] حالا مامانم با کلی ذوق لباس اماده کرد اینا رو بپوش اینا گفتم نمیام . بنده خدا مامان از همه جا بی خبر بعد کلی اصرار راضی شد نیام.
حقیقتا حوصله اون خانواده رو ندارم، کی میگ میگن هیچ عشقی تو دنیا مثل عشق اولی نیست😐😐 هرکی گفته مال خودش گفته😂
والا من ک حس میکنم هیچ حس خاصی بهش ندارم. حتی قبلا تو ذهنم میگفتم خشگل تر از اون تو دنیا نیس😂 ولی الان؟ اصلا ب چشمم نمیاد
راستش دوستم ندارم ماجرا نشون کردن مامان اوشون و..
واسه مامان بگم چون فامیلیم و دوس ندارم حساسیت ایجاد شه.
از طرفی پسره یکم خودشو دس بالا میگیره! :/ فک کنم تا ته ذهنش رفته ک من حتما از خدامه ک :|||||
در کل موندم چطور اصلا مواجه با این خانواده باید بشم؟
همیشه نمیشه بهونه آورد و نرف
یا ریکشنم مقابل صحبتایی ک در خصوص اون میشه باید چطور باشه؟
چون فامیله واقعا فرق داره..
- ۹۹/۰۵/۲۶
مواجهه با غر با ابزار قوی نوشتن،، خیلییی کیف میده😊😊