برای تویی که دنبال ورود و خروج به دانشگاهی 2 (مسیر زندگی_اعتماد ب نفس)
وقتی کرونا نبود:دی :
صحرا اون روز مثل عادت همیشه اش نشست رو صندلی دانشگاه و هنذفریشو گذاش تو گوشش.. منم کنارش نشسته بودم و محوِ دختری بودم که به شدت خشگل بود! و البته مهربون! تیپش تیپ های به روز و خاص بود. هیچ وقت اخمو یا بد خلق ندیده بودمش..
منو ک دید. مثل همیشه مهربون دستاشو اورد جلو و محکم بغلم کرد. جزو اولین ترم بالایی هایی ک بود اشنا شده بودم باهاش و سوال پیچ تو تلگرام میکردم.. مدام از واحدا و درس و.. میپرسیدم. و حق الانصاف چ قدر آرومم میکرد. اعتماد ب نفس خوبی داره. درسایی که بچه ها پر استرس میخونن و در آخر لب مرز پاس میکنن تو یه هفته مفصل میشینه پاش و با ی نمره معقول میگذرونه.. میخام بگم ک اعتماد ب نفس خیلی مهمه✌ پس اگ تو هرجایگاهی هستید ، هرکی هرچی گف اعتمادتونو گم نکنید و بجنگید.
همین آدم دوستی داره ک بی خیالِ ، اون آدم مرز بین تفریحات و درسش و محور اعتمادش واضحه میدونه از دنیا چی میخواد. لذت و علم با هم داره.
دوستش اما سرخوشی و بی خیالیش حد گذرونده و به بی نهایت میل کرده..و چ بسا بعضی درسا رو متعدد می افته.. اونم صدالبته دختر خوبیه اما بحث اینه ک لازمه اعتماد ب نفس داشته باشی همراه با با تلاش و تعادل تو لذت. نه فقط حفظ اعتماد ب نفس..
داشتم از صحرا میگفتم. صحرا اون روز بعد گوش کردن موزیک بهم گف بریم محوطه حیاط و ی قدری قدم بزنیم.. پا شدم ک برم خواستم هندزفریمو از تو کوله ام در بیارم و منم غرق موزیکی شم که شاهین بنان تازگی خونده اما دلم یوهو هوا رو خواست و یه ذهن رها.. عادتم بود وقتی حالم گرفته بود موزیک گوش میدادم ولی اون روز دلم سکوت خاس.. و اون لحظه ی چیزی جرقه زد که : چ لذتای فیکی ک آنی به دست میان و از دست میرن
و چ لذتای حقیقی که سر هیچ و پوچ، شل گرفتمامون از دست میدیم.
لذتِ آنی من موزیک بود.. لذت حقیقیم اما آغوش واقعی زندگی بود.
قبول زندگی با وجود همه سختی ها و خوشی ها..غرق حقیقت دنیا شدن..
نه پرسه زدن تو خیالات..واسه همین وقتی صحرا گف بریم سمت کافه گفتم نه.. وسطاش خداحافظی کردیم از هم.. تاکسی گف کجا خانم؟! مقصد ک گفتم برگشت نگام کرد گف عجیبه واسم..اینجا هرکی زنگ میزنه میگ بریم کافه فلان پارک فلان! شما اما.. عجب..
راسش مال خودمم غریب بود. منم جزو اون دسته از همین ادما بودم.. وقتی میگفتن تولد فلان کس تو فلان کافه اس
نمیشد نیشم باز نشه و بهترین ژست ممکن تو عکس کنار دوستای صمیمیم نداشته باشم.. یا پرسه زدن تو خیابونا رو هرچند بی هدف دوست داشتم.
حرفم این نیست ک این چیزا بده! راسش نه! بحث اینه ک باید دستامونو واسه گرفتن ارزوهامونو زندگیمون باز کنیم محکم بگیریمشون و اهسته اما پیوسته پیش بریم..
در یک کلام ب این فکر کنیم که ما داریم دنیا رو تجربه میکنیم یا دنیا ما رو؟
و بعد ک فهمیدیم چی از این دنیا میخوایم قطعا تمام این زندگی لذت بخش تر خواهد شد..
راسی شما از زندگی چی میخواید؟
#ادامه دارد
پ.ن: نظرات پست قبل تو خصوصی جواب میدم تا شب ان شالله !💛 ببخشید دیر شد😒😕
- ۹۹/۰۵/۰۷
من خیلی کنجکاو شدم بفهمم کجا رفتید دی:
یعنی کل پست رو ول کردم فقط ذهنم فوکوس کرده رو اون دی: