گاه نوشت

قاطی و پاتی

پنجشنبه, ۶ تیر ۱۳۹۸، ۰۸:۱۷ ب.ظ

1

رسما و کم کم داره امتحانامون تموم میشه و منم استرس این امتحانای باقی رو دارم اما هی ته دلم خودمو اروم میکنم و میگم میتونم..

ادم به امیده که زندس..

چن روز پیش یه دختره رو تو دانشکده بغلیم :.دی دیدم ظاهرا خیلی خوب و دوست داشتنی بود! البته از اون سبکایی بود ک من چندان خوشم نمیاد از اون جادر به سر های ارایش نسبتا غلیظ دار.

البته هی به خودم میگم تموم کن این بازی کثیفو: دی

جون ادم از فردای خودش بی خبره و ممکنه اون ادم فردای من باشه مثلا..

خلاصه میخاس کنکور بده و شمارمو گرف دیدم نمیتونم واقعا راهنماییش کنم 

گفتم نمیتونم..

برگشت نگا کرد بهم و گف همین؟ کلا شما ها همتون همینید :|

فکر کردین چی هستین کی هستین؟ :|

دارم فکر میکنم این روزا حوصله توضیح واسه مامان و بابام ندارم اونوقت بشینم وقت بزارم واسه یه غریبه ؟! پ هیچ توضیحی ندادم 

ولی بعدش اعصابم خورد شد و از دلش درآوردم :/

2

از راننده سرویس دانشگا خوشم نمیاد..قبلی بهتر بود

ولی اون سرویس ظهریه عشقه*_*

انقدررر دوسش دارم جای پدری ک وقتایی ک نیس دلم نمیاد زنگ بزنم ببینم کجاس و بخاطر من زودتر بیاد..

3

و خداوند! ریمل و شیرکاکاوو و بستنی و شیرموز و موسیقی رو واسه اعصاب خوردگی های اینجانب افرید 🤗

4

این روزا فقط سعی دارم خودم حال خودمو خوب کنم..

کاش راحت بودم با خانوادم: (

و همه چی رو میگفتم..

هم درسی هم اجتماعی..

5

هنوز ک هنوزه دارم جوره اون تنبلی قبل کنکور رو میکشم و حسرت میکشم.

سر خود اصل 'رتبع'

ولی بازم الهی شکر

6

عاشق هوای بارونی و قدم زدن تو اون هوای لعنتی..

نیازمند دعا..دعا

بخصوص واسه این امتحانای اخریم

بخصوص واسه قضیه اون درسم

  • دلآشفت. ..

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی