خطاب به تویی که دنبال ورود و خروج به دانشگاهی..
راستش روزمرگی نویس بودن چندان هم بد نیست.. اما من چندین ساله که با انواع تلنگر و اتفاقات تو زندگیم مواجه شدم که ترجیح میدم یکم سبک وبلاگ نویسیمو تغییر بدم.. دوست دارم بگم برای کسایی که شاید تو وضعیت منن..تو سن و سال مشابه ام.. شاید چیزایی که کم کم دارم میرسم بهشون یه سریا باید زمان بدن تا برسن.. دوست دارم زودتر برسید راه ها و افکار اشتباه منو نرید.
راستش نمیدونم علاقه مند ب دونستن راجع ب دنیای علوم پزشکی هستید یا نه.. واسه همین خیلی واردش نمیشم و حرفامو به صورت کلی میگم..
مساله دقیقا از جایی شروع شد که مرحله دانش آموزی.. دانشجویی.. رفتن به کار..
از هم مجزا شد
سر ورود به دانشگاه ذوق کردیم..سر فارغ التحصیلی و رفتن به شغل بیشتر..
نتیجه رشته و درس و معدل ک مشخص شد بی مهابا پریدیم هوا کف زدیم و جشن قبولی گرفتیم..
ممکنم بود غمبرک زدیم ی گوشه ای و هرروز مُردیم از حسرت کم کاری ها!
هیچ کس نبود که زیرگوش زمزمه کنه.. دخترجون پسر جون
این لحظه هایی که داری گذر میکنی ازش بخشی از زندگیته..
تو اگ تو این مسیر ب تموم شدن دوران دانش آموزیت
دانشجوییت
و ورود ب مرحله شغل و کسب درآمد مدام فکر کنی
نمیتونی از مسیر لذت ببری:)
مثل آدمی ک تو مسیر جاده چالوس فقط به رسیدن ب دریا فک کنه و عبور از جاده حوصله سر شه براش ..
شما میتونید مثل خیلی از جوانای در حال حاضر ، تو زمان حال نباشید و غرق
کسب درآمد یا رسیدن ب جایگاه اجتماعی شید و از مسیر دانش ورزی لذت نبرید
رفتن به عالم خیال و گپ زدن با دوست صمیمی تو بهترین کافه شهر
و شاید هم دل بستن ب آدم های اطراف قشنگه و قابل احترام:)
اما ب اندازه ب جاش..
بپذیر حالا که ی لقب چسبیده تنگ اسمت فقط ی لقبِ..
اینکه فلان کس صدات میکنه جنابِ مهندس!
ببخشید خانم دکتر! اوووم هنرمند جان میشه لطفا! با شما هستم خانم پرستار..
آقای معلم من با اجازتون..
این ها شاید ته دلت حس خوب بده بهت:) لبخند بیاره رو لبت..
اما اگ نتونی از مسیر اصلی "مهندس شدن" "دکتر شدن" " معلم شدن" "هنرمند شدن" و یا هرررشته ای که هسی لذت ببری قاعده بازی رو باختی..
تو علوم پزشکی یه چیزی هس ک میگن با دنیایِ بدن جهان رو بشناس..
اگ غرق فرعیات شی دیگ هیچ وقت نمیتونی تو مسیر شناخت این بدن پیچیده انسان غرق شی
دیگ راحت میخوابی.. شکم اولویت اولت تو زندگیت میشه و گپ و چت هم رده های بعدی
باور کن غرق شدن لاب لای کتاب هات، چ محصل باشی چ دانشجو خودش ی دنیای جدیده..
اینکه بتونی در رشته و میان رشته حرفی واسه گفتن داشته باشی ارزشمنده..
لقب دانشجو شدن خیلی راحته اما دانشجو بودنه ک سخته
از مسیر دانشجو بودن لذت ببر.. نمیگم جذب تفریحات نشو..
اما قبول باید کرد ک زمان مُرده زیاده فقط کافیه ک آدم بخواد و اراده کنه
اراده.
بعد ها شاید بگم واستون از اتفاقات و فرایند هایی که رخ داد واسم.. کاش مسیر گذشته این من رو نرید کاش..
تغییر روند ، تجربه قشنگیه.. هرجای مسیرید دیر نیست.. رسیدم بهش ک میگم دیر نیست
- ۷ نظر
- ۲۹ تیر ۹۹ ، ۱۶:۵۰