پس از مدت ها
این چن وقت انقد سرم شلوغ بود و اتفاقات جور وا جور افتاد و دل مشغولی و همهههه چی با هم
ک بعد مدت ها تونستم درست حسابی سر بزنم وبلاگ
اوووم سبک زندگی ام رو یکمی تغییر دادم! هرروز کتاب میخونم، روتین پوستی انجام میدم و سوسول طورانه دم نوش میخورم..
غصه هم چاشنی اش هست ولی خب امیدم ب لطف خداست که خدایی کنه برام و منو از این منجلاب ک توشم همه جوره رها کنه:)))))))
ی چیزی ک فهمیدم اینکه ب نظرم ادمای کیوت و با مزه عینک گردی خیلی جذاب تر از خشگلان😁 و البته متواضع و با حال .. و وقتی ماسک میزنن دیگ خیلی خفن میشن😍
داشتم میگفتم ک این چن وقت خیلییی درگیر بودم.
و البته عین کوالا خسته چسبیده ام ب تختم:/ استوری های غر و ناامیدی ها چک میکنم و دلتنگی بچه ها..
و من؟ اصلا دلتنگ هیچ کس نیستم😂😂🙈
این روزا حس میکنم شدم یه ادم ک تو یه دریا عمیق در حال راه رفتنه.. هرچی بیش تر درگیر افکارش میشه آب بیشتر بالا میاد و دست و پا زدنش بیشتر!
دنبال یه ریسمانی واسه چنگ زدنه و حقیقتا فهمیده اون ریسمان فقط خداست.
کلی حرف دارم، کلی دلم میخواد خود سانسوری کنم و از همه چی بگم اما..😅🤦🏼♀️🙈
ک این ماجراش مفصله😁
- ۰۰/۰۶/۰۱