گاه نوشت

آخرین مطالب

بیش از حد گنگ

يكشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۸، ۰۸:۵۰ ب.ظ

صبر میکنم.. صبر و صبر و صبر
چشمام میخوره بهش:)))
خودشه! نکنه رویاس؟ خواب؟ توهم؟؟ :|
ولی نه خواب نیست!
خودمو کنترل میکنم و یه ساعت بعد .. میگم قبوله!
هیچ حرکت دیگه ای نمیکنم و فقط و فقط زل میزنم و نگاه میکنم
بعدم میرم پیش خانوادم با شادی:/ جوگیر شدم باز! :)) خداروشکر میکنم و اینبار از ته دل میخندم 
مونا بهم پیام میده و شوخی میکنه و منم و جوگیری دوباره و تمام و تمام
به وقتِ20ام! مینویسم ک یادم بمونه
 پ.ن: میدونم خیلیی گنگه این پست ولی من نمیتونم الان باز کنم موضوعو ولی به وقتش حتما میگم🙏
پ.ن2: چرا بعضی از استادای این طورین؟3 نمره از همه کسایی ک حتی یه جلسه غیبت کردن کم کرده ^_^ منم به جای 16 ..13 شدم:)))
زیبا نیست؟! 😐
پ.ن3: اون روز دلم یوهو گرف.. بغض کردم.. کاش اون جوری نمیشد..کاش محو میشد اون اتفاق از ذهنم..و کاش هیچ وقت اون شبای لعنتی پیش نمیومد
  • دلآشفت. ..

نظرات (۳)

سلام عزیزم 
+ بله اندکی که چه عرض کنم ....
+ خب دیگه بعضی از استاد به قول خودمون عقده ای هستند دیگه ...
+ عزیزم .....
پاسخ:
سلام 🙃
+  دیگ شرمنده یه روز میام توضیح میدم راجب بهش.
+ 🙁
+ اونم باید یه روز بیام بگم ولی مرورشم حتی برام سخته خیلی.

سلام و خسته نباشی جهت غیبت نکردن هایتان! گنگ بونتان و ... آخی بغض کردی؟! :( نآزی (: تحمل کن، صبر کن و بساز هر آنچه را می خواهی! ^_^ ^_- .

پاسخ:
سلام 
مرسی در کل (:
و خوش اومدی..
  • محمدامین آقایی
  • سلام وبلاگ زیبایی دارین خوشحال میشم به اشعارم سر بزنید
     

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی